درباره جاپاتو 3

آره یادمه، درست سه سال پیش بود متوجه یک کمبود عجیبی تو شهر شدم چون همیشه دوست داشتم چیز های جدیدی رو امتحان کنم و از بقیه مردم عادی این شهر متفاوت‌تر باشم.

متفاوت بودن همیشه حس خوبی بهم می‌داد انگار که یه قدرت ماورایی دارم که همه بهم خیره شدن. اون لحظه بود که با خودم فکر کردم چطور می‌تونم این متفاوت بودن رو به بقیه هدیه بدم و یه جمعیت عظیمی از انسان هایی تشکیل بدم که عاشق جزئیات و کشفیات جدید تو استایلشون هستند.

راستی سلام! من مجیدم متولد 28 آذر 1377 ، یادتونه بهتون گفتم سه سال پیش یا دقیق تر 5 تیرماه 1400، تو یه روز گرم تابستونی که لیموناد یخخخ می‌چسبید، تصمیم گرفتم متفاوت باشم. اون روز حتی لباس هامم متفاوت‌تر از بقیه روز‌ها بود علی الخصوص جوراب پام. اما این همه چیز ماجرا نبود. با من بیاید بریم چند روز قبل تر… 20 خرداد 1400، سه تا رفیق که از دوران راهنمایی باهم بودیم و هستیم. که در ادامه حتما دو دوست عزیزمو بهتون معرفی می‌کنم.(شروع داستانمون با محمد بود اما بعد از مدتی محمد ازمون جدا شد و یک دوست عزیز دیگه بهمون اضافه شد.)

درباره جاپاتو 3

 هر سه تامون خسته بودیم و نا امید نسبت به هر چیزی، ما سه نفر برای رسیدن به خواسته هامون و اهدافمون هرکاری که فکرشو بکنید(نه به اون درجه نرسید خداروشکر😂) انجام دادیم. از دست‌فروشی و کارگری گرفته تا شرکت و کارمندی. اما هیچ کدوم از این شغل ها باب میل ما نبود. چرا؟ افرین سوال بجایی بود. چرا، چون از کارکردن برای بقیه خسته شده بودیم و دوست داشتیم کار خودمونو شروع کنیم.

درباره جاپاتو 3

مرتضی

درباره جاپاتو 3

ماهان

درباره جاپاتو 3

مجید

 

(مجید درحال نوشیدن یک قلوپ چای برای تر کردن گلو و ادامه داستان)

 

در حین بگو مگو های دوستان عزیزم (مهندس و بازیگر) متوجه یک کمبود عجیبی تو شهرقدس(محل زندگیمون) شدم و اون لحظه بود که دینگگگگگگگ ایده رنگارنگ کردن شهر به ذهنم رسید. مطمئنم می‌خواید بپرسید چطوری؟ باید بگم که خوبم شماها چطورید😂. یادتونه بهتون گفتم اون روز حتی لباس‌هامم فرق داشت علی الخصوص “جوراب” پام، افرین درست حدس زدی دوست داشتم با یک چیزه متفاوتی شهرمون رو زیبا تر کنم و بهش روح ببخشم. همون لحظه بود که بلند داد زدم گفتم فهمیدم!!

بازیگر: مررررض ترسیدم چیو فهمیدی حالا؟

خودم(مجید): تمومههه دیگ تمومههه….

مهندس: خب چیشده بگو دیگ /:

خودم: جوراب فروشی یه جوراب فروشی خفن بزنیم چیزی که این شهر لازم داره

بازیگر: اخرین باری که خودت جوراب خریدی یادته😒کی دیگ الان به جوراب اهمیت میده اونم تو این شهر، نچ نیستم جواب نمیده

مهندس: بزار حالا بگه حرفشو بگو مجید چی تو ذهنته؟

خودم: این فرق می‌کنه داداش ما قرار نیس شیوه سنتی جوراب فروشی رو ادامه بدیم قراره یه حس خوب یه حس متفاوت بودن رو بفروشیم با تنوع خیلیییی زیاد یه فروشگاه با کلی جوراب های رنگی رنگی و فانتزی که قراره یه سبک جدیدی رو به استایل مردم این شهر اضافه کنه.

خلاصه با قدرت کلامی که داشتم و می‌تونستم خیلی خوب قانع کنم، این کارو انجام دادم و دوستانم موافقت کردن که بهترین جوراب فروشی شهر داشته باشیم.

“آن سه پس از کش و قوس های فراوان تصمیمات کبری خود را گرفتند.”

تصمیم کبری قسمت یک(جاپاتو)

بعد از ترقه بازی های ذهنیمون و طوفان فکری که ساعت ها طول کشید من گفتم که خب مجید جان چقدر پول داریم!!!! عه ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم ، من ماهان علی‌پناه هستم بازیگر تئاتر و سینما متولد 5 اردیبهشت 1379. اینجای داستان یکم غم انگیز میشه چون ما سه نفر ایده داشتیم اما مانی (پول) نعَ!! خوبی مجید اینه که تو اینجور مواقع همیشه یه راهکار تو جیبش داره، مثل یه 3 گیشنیز که حکمِ، میاد تک دل رو میبره .

درباره جاپاتو

حالا مجید چی گفت؟؟ در گوش من گفت  همه با هم چی گفت!!!

گفتش که اول بیایم مجازی جوراب بفروشیم که هزینه کمتری داره و می‌تونیم کارمونو شروع کنیم. رفتیم سراغ یار همیشگی اینستاگرام و اولین اکانت ــــــ اممم بله خب اسم می‌خواست بدون اسم که نمیشد.

چالش جدید انتخاب اسم بود. هر چیزی که من میگفتم مجید قبول نمی‌کرد و هر اسمی ام که مجید میگفت باب میل من نبود، مهندس هم که ولش کن نگم بهتره. همینجوری که سه تایی بلند بلند فکر می‌کردیم و گروه سرود واج آرایی “ج” تشکیل داده بودیم خیلی هم ناکوک هر کی یه چیزی میگفت، جوراب، جورابم،  جورابت، جا جورابی، جای جوراب، جوبی ج… دیگ داشت به جاهای باریک کشیده میشد که ناگهان همزمان باهم گفتیم جــــــاپــــــاتـــــــو  ایول !!! این دقیقا همون چیزی بود که دنبالش میگشتیم. یه کلمه ای که هم معنا و مفهوم داشت هم خلاقانه و مرتبط.

تصمیم کبری قسمت دو (تغییر صحنه)

تصمیمات ما تمومی نداشت و هر لحظه دنبال چالش های سخت و دشوار برای خودمون بودیم که کارمون رو ارتقا بدیم. بعد از راه اندازی پیج و تولید محتوا کردن و کلی بالا و پایین که به هر دری بزنیم تا بفروشیم، بازم  یه سکانس دیگه این بار تراژدی تر با موضوع تغییر صحنه.

 بازیگر نقش اول مرد ماهان، بازیگر مکمل مرد(مهندس)و کارگردان مجید. این سکانس پر از کات های طولانی و برداشت های پی در پی بود جوری که از ساعت 11 صبح تا 6 صبح فرداش آفیش بودیم. با توجه به عکس های زیر فکر کنم متوجه حرف های من شده باشید و شاید خیلی از شماها این سختی رو حس کرده باشید.

بعد از کلی خستگی و یک تغییرات حسابی و گسترش دادن مغازه، رسیدیم به مرحله “پٌرش کن” ما بی‌گدار به آب زدیم…

چالش جدید! چگونه مساحت 64 متری مغازه را با اندک جنسی که یک مغازه 12 متری را پر کرده بود پر کنیم؟ (10 نمره با رسم شکل)

ما می‌دونستیم که قراره با چه چیزی مواجه بشیم و خودمونو براش آماده کرده بودیم. اینجا بود که تصمیم گرفتیم محصولاتی رو بیاریم که هم ترند و امروزی باشند هم خوشگل و کمیاب. ما جمعاً برای تغییر صحنه و محصولات ترند چیزی حدود 42 میلیون تومن هزینه کردیم. محصولاتی که اوردیم دامن بود. دامن های فانتزی و دامن سه خط. اوایل خیلی ذوق داشتیم چون جنس های جدید اورده بودیم و فول انرژی اما بازم گیم اور

یه نصیحتی بهتون بکنم هر مکانی نسبت به آدم هایی که اونجا هستند گنجایش و ظرفیت خودشونو دارن سعی نکنید بیشتر از اون ظرفیت انتظار داشته باشید یا حتی یک درصد هم به تغییر دادنشون فکر نکنید چون به قول یارو گفتنی “خلاف جهت رود خونه شنا نکن”.

اما بازم نا امید نشدیم چون هر شکستی برای ما یه درس بزرگی بود.باز هم نشستیم و فکر کردیم به چه کنم چه کنم افتادیم و ایده دادیم و تلاش کردیم که فروشمون رو بیشتر کنیم. بعد از کلی بحث و فکر کردن و تیکه پاره کردن هم دیگه، تصمیم گرفتیم فروش مجازیمون رو قوی تر کنیم.

از اونجایی که تو اون تایم ها کرونا تازه داشت تموم می‌شد و عموم مردم خرید هاشونو اینترنتی انجام می‌دادند و به این قضیه عادت کرده بودن ما‌هم تصمیم گرفیتم که سایت فروشگاهی جاپاتو رو راه‌اندازی کنیم.

درباره جاپاتو

تصمیم کبری قسمت سه (سایت جاپاتو)

تو هر بیزینسی نیازه که برای پیشرفت، افراد متخصصی داخل اون مجموعه باشند. تو مجموعه جاپاتو ام این اصل رعایت شده تا حدودی چون تا به الان کارهای فنی و تغییر دکور و… مجید انجام داده چون حاج اقا هر کاری از دستش بر میاد و اون کارو به بهترین شکل ممکن انجام میده. تولید محتوا و ایده پردازی و مسئولیت فروشگاه ام به عهده ماهان که واقعا به جرات میتونم بگم ماهان نبود پیج جاپاتو به چیزی که الان هست تبدیل نمیشد.

اما من، خالق سایت فروشگاهی جاپاتو.

سلام دوستان من مرتضی ام متولد 4 بهمن 1378 مهندس نرم‌افزار ، خوشحالم که میخوام چند کلمه ای با شما دوستان عزیز حرف بزنم. بعد از اینکه سایت رو راه اندازی کردم و شروع کردم به بارگذاری  محصولات در سایت. خلاصه با همه کمی و کاستی ها سایت جاپاتو ارتباطش با کل جهان برقرار شد. هر سه تامون کلی خوشحال بودیم و ذوق داتشیم.اما بازم با تلاش های فراوانی که داشتیم نتیجه ای که می‌خواستیم حاصل نشد. نه اینکه تغییری نباشه و پیشرفتی حاصل نشده باشه. اتفاقا فروش داشتیم هم از سایت هم از پیج اما اونجور که باید نبود.

درباره جاپاتو

یادتونه ماهان یه جمله ای بهتون گفت و یه نصیحت کوچیکی کرد شماها رو؟؟ دقیقا باتوجه به همون عقیده تصمیم گرفتیم که مام عکس هاشو پاره کردیم نامه هاشو پاره کردیم فکر یه چاره کردیم (صاحب مغازمونو میگم هههه). راستی نگفتیم بهتون، ما اولین مغازمون داخل خیابون سجاد شهرقدس بود و از اونجا شروع کردیم. با توجه به هدفی که داشتیم اما جای اشتباهی رو برای متفاوت بودن انتخاب کرده بودیم.

یادمه تو طول یک سالی که اونجا بودیم چندین بار جورابامون رو حراج گذاشتیم. اما با جمله‌ی این جوراب 15 تومنی هاتون رو 10 تومن یا باورتون نمیشه حتی میگفتن 5 تومن. جوراب های فانتزی مچی‌مون بود که حراج گذاشته بودیم. رفته رفته بیشتر متوجه این موضوع میشدیم که اینجا جای ما نیست و باید تغییر مکان بدیم. چون از هدفی که داشتیم هعی دور تر می‌شدیم و این اصلا برامون خوشایند نبود. دوست داشتم همه چیزو با جزئیات دقیق تری براتون تعریف کنم تا همه چیزو شما دوستان هم حس کنید. اما زبان قاصره و وقت شما دوستان عزیز هم گران‌بهاست.

تصمیم کبری قسمت آخر (پایان باز- جاپاتو 3)

آخرین تصمیمی که تا این لحظه برای جاپاتو گرفتیم ، یه جابجایی دیگه بود. کوچ کردن از خیابون سجاد به بلوار 45 متری خیابون اصلی شهر. این بار هم با کلی هدف و انگیزه اما با این تفاوت که واقعا تاثیر بزرگی رو حس کردیم و به آینده امیدوار تر شدیم. البته این اخرین تصمیمی نبود که گرفتیم. هزار جور تصمیم های مختلف، از تغییر دکور گرفته تا اضافه کردن محصولات دیگه مثل اسلیپر ، لباس زیر مردانه و زنانه ، کلاه ، لباس ورزشی زنانه و… که به هدفمون نزدیک تر بشیم. ایجاد کردن یک سبک متفاوت و نو خیلی کاره سختی که ما تونستیم انجامش بدیم.

درباره جاپاتو

جوراب الان یک کالای مصرفی نیست، بلکه یک سبک زندگی. افرادی توی خانواده بزرگ جاپاتو هستن که جوراب یک عضو از بدنشون شده و قبل از خرید هر چیزی اول جورابشون رو تو ذهن خودشون با شلوار و تیشرتی که میخوان بخرن ست میکنن. روز به روز خانواده جاپاتو درحال بزرگ شدن و تا به الان چیزی حدود +60 هزار نفر علاقمند جوراب داریم.

و از روز اول تا به الان 1+ میلیون جفت جوراب فروخته ایم که این اعداد در حال افزایش هستند چون شما علاقمندان در کنار ما هستید و ما با شما جاپاتویی های عزیز به یک خانواده بزرگ و صمیمی تبدیل شدیم. به مناسبت تولد 3 سالگی جاپاتو ، تصمیم گرفتیم که داستان چگونه شکل گرفتن جاپاتو رو برای شما دوستان عزیز تعریف کینم. و اینکه یک کد تخفیف مخصوص کسایی که مقاله رو خوندن گذاشتم که اخر مقاله میتونید ببینید و ازش استفاده کنید.

ممنون که این مقاله رو تا اخر خوندی و تا به الان همراه جاپاتو بودید.

“امیدوارم حال دلتون همیشه عالی باشه و لباتون خندون”

و در آخر…

کد تخفیف: 5tir

حواست باشه پاتو توی چی میذاری!

همکاری جاپاتو با:
https://parizsocks.com
https://optimist.style
https://calzeland.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *